دل تنگ | |||
گفتم: تو شیرین منی...
گفتا: تو فرهادی مگر؟...
گفتم: خرابت می شوم...
گفتا: تو آبادی مگر؟...
گفتم: ندادی دل به من...
گفتا:تو جان دادی مگر؟...
گفتم: ز کویت می روم...
گفتا: تو آزادی مگر؟...
گفتم: فراموشم نکن...
گفتا: تو در یادی مگر؟
دوستت دارم نه به اندازه بارون چون یه روز بند میاد
دوستت دارم نه به اندازه برف چون یه روز آب میشه
دوستت دارم نه به اندازه گل چون یه روز پژمرده میشه
دوستت دارم به اندازه دنیا چون هیچ وقت تموم نمیشه
ولگرد
وقتی با منی حواستو جمع کن
وقتی پیشمی شیطونیتو کم کن
نه اینور نه اونور
فقط خودمو نگاه کن
وقتی که منم نیستم و تنهایی
تو کوچه و خیابون یا که هرجایی
نه اینور نه اونور
جلوی پاتو نگاه کن
چشمات واسه من نگات واسه من
تو حرف میزنی صدات واسه من
تو ناز میکنی ادات واسه من
حتی گل خنده هات واسه من
بگو چشماتو از غریبه میبندی
بگو هیچ جا بلند بلند نمیخندی
بذار تا به همه آدما ثابت شه
که تو به عشق من همیشه پابندی
عشقکاش می شد عشق را فریاد زد
کاش می شد عشق را در حنجره زندگی
با صدای خاطرات فریاد زد
به راستی ای خدا
تنها واژه ای که آفریدی عشق بود
وچه مظلومست یگانه آفریده واژه گانت
پس چه زیبا می شد مظلومیتش را داد زد
خدایا عشق را ارزش بده
که پستی روزگار آن را فرا گرفته